مرجع دانلود فایل های کاربردی در زمینه های مختلف

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 34
  • بازدید دیروز : 26
  • بازدید کل : 73320

بررسي روايات كيكاووس در متون اساطيري، حماسي، تاريخي ايران و مقايسه‌ي آن با روايات مشابه ملل ديگر


بررسي روايات كيكاووس در متون اساطيري، حماسي، تاريخي ايران و مقايسه‌ي آن با روايات مشابه ملل ديگر

بررسي روايات كيكاووس در متون اساطيري، حماسي، تاريخي ايران و مقايسه‌ي آن با روايات مشابه ملل ديگر

بررسي روايات كيكاووس در متون اساطيري، حماسي، تاريخي ايران و مقايسه‌ي آن با روايات مشابه ملل ديگر

 

چکیده

بررسي روايات كيكاووس در متون اساطيري، حماسي، تاريخي ايران و مقايسه‌ي آن با روايات مشابه ملل ديگر

 

کیکاووس فرزند کیقباد و دومین شاه کیانی در شاهنامه پرماجراترین شاه در روایات ملّی ایران است و مشهورترین داستان‌های حماسی ایران بیش‌تر در دوران کیکاووس و به سبب کارهای نابخردانه‌ی او صورت پذیرفته‌اند و به همین علت نامبردارترین شخصیت‌های پهلوانی شاهنامه در دوران کاووس می‌زیسته‌اند و یا اوج پهلوانی‌های ایشان در این دوران بوده است. از این گذشته داستان‌ها و روایات پیرامون کاووس از جمله توان جوان کردن پیران و شفا بخشیدن به زخمیان جنگ، به آسمان رفتن و جفا بر فرزند شباهت بسیاری با داستان‌ها و روایت‌های دیگر ملل دور و نزدیک جهان دارد که تاکنون بررسی مستقل و جامعی درباره‌ی دلیل و ریشه‌ی این شباهت‌ها انجام نشده است. این رساله در پنج فصل ابتدا به نقل روایت‌های کیکاووس در دوران‌های مختلف و سپس بررسی و مقایسه‌ی این روایت‌ها، نقل روایات مشابه

 

فهرست مطالب

عنوان صفحه

1. فصل اول: مقدمه

1-1 معرفی برخی منابع و مآخذ

1-2 پیشینه‌ی تحقیق

1-3 روش تحقیق

1-4 پرسش‌های تحقیق

2. فصلدوم: نقل روایت‌های کیکاووس

2-1 بخش نخست: کاووس در منابع هندی

2-1-1 ریگ‌ودا

2-1-2 مهابهارات

2-1-3 مقایسه و بررسی

2-1-3-1 نمونه‌هایی از رفتارهای روحانی کاووس

2-2 بخش دوم: کاووس در منابع پیش از اسلام

2-2-1 متون اوستایی

2-2-1-1 یشت‌ها

2-2-1-2 دیگر متون اوستایی

2-2-2 متون پهلوی

2-2-2-1 دینکرد

2-2-2-2 بندهشن

2-2-2-3 گزیده‌های زادسپرم

2-2-2-4 روایات پهلوی

2-2-2-5 مینوی خرد

2-2-2-6 زند وهومن یسن

2-2-2-7 شهرستان‌های ایران

2-3. بخش سوم: کاووس در روایات پس از اسلام

2-3-1 کاووس در منابع پیش از شاهنامه

2-3-1-1 اخبارالطوال

2-3-1-2 تاریخ بخارا

2-3-1-3 تاریخ طبری

2-3-1-4 مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر

2-3-1-5 التنبیه و الاشراف

2-3-1-6 آفرینش و تاریخ

2-3-1-7 مفاتیح‌العلوم

2-3-1-8 الفهرست

2-3-1-9 تجارب الامم

2-3-1-10 تاریخ بلعمی

2-3-2 کاووس در شاهنامه

2-3-3 کاووس در منابع پس از از شاهنامه

2-3-3-1 غرر اخبار ملوک فرس ثعالبی

2-3-3-2 تاریخ پیامبران و شاهان

2-3-3-3 زین‌الاخبار

2-3-3-4 سیاست‌نامه

2-3-3-5 فارسنامه

2-3-3-6 مجمل‌التواریخ والقصص

2-3-3-7 جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات

2-3-3-8 تاریخ کامل

2-3-3-9 تاریخ گزیده

3. فصل سوم: برررسی روایت‌ها

3-1 نام کاووس

3-2 لقب

3-3 همسران

3-4 فرزندان

3-5 سال‌های پادشاهی

3-10 کردار

3-10-1 رفتن به مازندران

3-10-2 رفتن به‌هاماوران

3-10-3 رفتن به آسمان

3-10-4 داستان سهراب

3-10-5 ماجرای سیاوش

3-11 سرداران و پهلوانان

3-12 آمیختگی

4. فصل چهارم: بررسی نمونه‌های مشابه

4-1 بررسی تطبیقی اسطوره‌های شفابخشی و زنده کردن مردگان

4-1-1 سنت سبالدوس

4-1-2 سنت پیتر آتروایی

4-1-3 امپدوکلس

4-1-4 معبد تاراپبث

4-1-5 سنت زنوبیس

4-1-6 ایلیاه

4-1-7 الیشاع

4-1-8 پطرس حواری

4-1-9 پولس حواری

4-1-10 مار سمعان اصغر

4-1-11 آفاق خواجه

4-1-12 آپولونیوس تیانایی

4-1-13 مدئا

4-1-14 بران

4-1-15 مدوزا

4-1-16 عیسی

4-2 به آسمان رفتن

4-2-1 به آسمان رفتن در فرهنگ ایرانی

4-2-1-1 جمشید

4-2-1-2 زرتشت

4-2-1-3 گشتاسب

4-2-1-4 کرتیر

4-2-1-5 ارداویراف

4-2-2 به آسمان رفتن در فرهنگ ملل دیگر

اتنه

نمرود

باروک

پولس حواری

زوستریانوس

سیمون مغ

اشعیای نبی

خاخام اکیبا بن یوسف

اولیور راهب مالمزبری

بلادود شاه بریتون‌ها

عرب قسطنطنیه

یوان هوانگ تو

آباریس

4-3 عشق نامادری به ناپسری ..........

4-4 کشتن حیوان مقدّس و گرفتار شدن به نفرین ابدی

5. فصل پنجم کاووس در ادب فارسی

5-1 مقدمه

5-2 شاعران

5-2-1 رودکی

5-2-2 فرخی

5-2-3 منوچهری

5-2-4 ناصر خسرو

5-2-5 قطران تبریزی

5-2-6 خیام

5-2-7 عثمان مختاری

5-2-8 سنایی

5-2-9 انوری

5-2-10 خاقانی

5-2-11 نظامی

5-2-12 عطار

5-2-13 مولانا

5-2-14 حکیم زجاجی

5-2-15 امیر خسرو دهلوی

5-2-16 خواجوی کرمانی

5-2-17 حافظ

5-2-18 سلمان ساوجی

5-2-19 عبید زاکانی

5-2-20 شمس الدین محمّد کوسج

5-2-21 سلیمی جرونی

5-2-22 بیدل شیرازی

5-2-23 قاآنی شیرازی

5-2-24 عرفی شیرازی

5-2-24 قاآنی شیرازی

6. فصل ششم نتیجه‌گیری

 

فصل نخست

مقدمه و کلیات

 

 

1-1 سرآغاز

در متون حماسي ما و به‌ویژه شاهنامه‌ي فردوسي كه منسجم‌ترين، مفصّل‌ترين و درعين‌حال مشهورترين مجموعه‌ي حماسي ايرانيان است، تنها با حماسه سروكار نداريم بلكه اسطوره، حماسه و تاريخ هر سه از اركان تشكيل دهنده‌ي آن هستند. جالب اين‌جاست كه با وجود تفكيك شدن شاهنامه به سه دوره‌ي اساطيري، حماسي و تاريخي از سوي دانشمندان، در هريك از اين دوره‌هاي ياد شده نيز به اسطوره، حماسه يا تاريخ صرف برنمي‌خوريم. مثلا قسمت اساطيري شاهنامه آمیخته با حماسه و حتی رگه هایی از حقایق تاریخی است. (مانند تقسیم جهان توسط فریدون میان سه پسرش که اشاره به واقعیت تاریخی جدایی اقوام آریایی از یکدیگر دارد.) و بخش حماسي آن مشحون از اسطوره است و گاه رد پاي تاريخ هم در آن ديده مي‌شود. بخش تاريخي نيز از حماسه و حتي اسطوره خالي نيست. شخصيت‌هاي شاهنامه نيز اين چنين‌اند. مثلا يك شخصيت كاملاً تاريخي مانند اردشير هم نمي‌تواند فارغ از جنبه‌هاي اسطوره‌اي باشد.(داستان كرم هفتواد و ....)

تجزيه و تحليل شخصيت‌هاي برجسته‌ي شاهنامه از اين ديدگاه و جداسازي جنبه‌هاي اسطوره‌اي، حماسي و احيانا تاريخي اين شخصيت‌ها از يكديگر همراه با نگاه به ديگر روايات مربوط يا مشابه با ايشان در ديگر منابع داخلي و خارجي (اساطير و حماسه‌هاي ملل ديگر) كاري است كه تاكنون به طور كامل و مستقل انجام نشده و تحقيق در اين‌باره مي‌تواند، بسياري از ابهامات را از ذهن‌ها زدوده، پرسش‌هاي متعددي را به پاسخ نزديك و نظريات تازه‌اي را در حوزه‌هاي اسطوره، حماسه و مبحث تبادل يا توارد فرهنگي ملل مطرح سازد.

يكي از مهم‌ترين و مشهور‌ترين شاهان و شخصيت‌هاي شاهنامه كيكاووس است. بنا بر اوستا او يكي از هفت «كوي» آغازين است كه به روان ايشان درود فرستاده شده. بنا بر متون فارسي ميانه‌ي زرتشتي (پهلوي) مانند مینوی خرد، كيكاووس در كنار جمشيد، فريدون و گرشاسب يكي از معدود كساني است كه قرار بوده جاودان باشند امّا چون اهريمن ايشان را مي‌فريبد و دست به گناه مي‌زنند ميرا مي‌شوند. کارهای ناشایست و گناهان کاووس هم بسیارند؛ از جمله حمله‌ی بیهوده و بی‌خردانه به مازندران و‌هاماوران، رفتن بي‌اجازه به آسمان که از نظر دینی بزرگترین گناه اوست؛ كشتن «اوشنر دانا» وزیر کاردانش، کشتن گاو مقدس «هديوش» که مرز میان ایران و توران را مشخص می کرد؛ جفای ناجوانمردانه در حق رستم و سهراب و ظلم در حق سياوش و... البتّه همانگونه که گفته شد نابخشودنی‌ترین گناه کاووس که موجب میرایی و و از دست دادن فره‌ی کیانی گردید؛ رفتن بی‌اجازه و گستاخانه‌اش به آسمان باشد.

در هیچ جای شاهنامه کیکاووس اگرچه تا زمانی از زندگیش پادشاهی فرهمند، پرقدرت و با شکوه است امّا هرگز شخصیّتی دوست داشتنی نیست. در دوران‌های بعد و حتّی در زمان حیاتش دوست و دشمن و حتّی راوی، او را کم‌خرد و حتّی دیوانه و فریب‌خورده‌ی دیوان قلم‌داد کرده و پس از او نیز اعمال نابخردانه‌ی شاهان و بزرگان را مشابه بی‌خردی‌های او قلم‌داد کرده‌اند. جالب است که گاه خود کاووس نیز با وجود کبر شاهانه اش به کم‌خردی و یا تندی خویش در نزد پهلوانانش مجبور به اعتراف گشته و پوزش می‌خواهد. در زیر به موارد متعدد اشاره های شاهنامه به بی خردی کاووس می پردازیم:

در پایان کار کیقباد هنگام فرا رسیدن مرگ، وی کاووس را که ارشد فرزندان و جانشینش است را فرا می‌خواند و به او وصیت می‌کند که دادگر و پاک‌دین باشد و مراقبت کند که سرش به دام آز گرفتار نگردد. فحوای وصایای کیقباد به کیکاووس را می‌توان کوشش راویان دانست در اعلام برائت کیقباد از کارهای نابخردانه‌ی فرزند و جانشینش و شاید آشنا کردن مخاطب با شخصیت نامتعادلی که به زودی شاه می‌شود. (شاهنامه، ج2 ، 1387: 74-75)

در آغاز پادشاهی کاووس در شاهنامه، فردوسی با استفاده از صنعت براعت استهلال او را شاخه‌ای بد که از بیخ نیک برخاسته، یعنی فرزند ناخلف کیان معرفی می‌کند که حتّی باعث افکندن نام و فرّ پدر خویش گشته است که با این وجود پدر و دودمان او از گناهان وی مبرّا هستند. (همان، 76)

هم‌چنین کاووس تنها شاهی‌ست که به خاطر بی‌خردی و بیدادی که می‌ورزد در همان زمان حیاتش پهلوانان وی گاه جرأت می‌کنند که حتی در مقابلش با او به عتاب و درشتی سخن گویند و پشت سرش از او بدگویی کنند.

نخستین بار هنگامی که کاووس قصد رفتن به مازندران می‌کند بزرگان ایران‌زمین برای زال پیغام می‌فرستند که اهریمن کاووس را از راه راست منحرف کرده است و از او برای منصرف کردن شاه کمک می‌طلبند. ایشان کاووس را ناسپاسی معرفی می‌کنند که گنج بی‌رنج او را از راه به در کرده و سرانجام رنج‌های پیشینیان را به باد خواهد داد. (همان، 79) زال نیز هنگام رسیدن نزد بزرگان ایران به طور تلویحی کاووس را جوانی بی‌تجربه می‌خوانند که اگر به پند پیران عمل نکند روزگار او را گوش‌مالی خواهد داد. (همان، 80)

پس از سقوط کاووس از آسمان، هنگامی که بزرگان ایران در جست‌وجوی کاووس برای نجات و بازگرداندن او هستند گودرز به رستم می‌گوید که در تمام زندگی‌اش شاهی چون کاووس بی‌خرد و دانش و ... ندیده است و هنگامی که پهلوانان کاووس را پیدا می‌کنند با خشم، پرخاش و نکوهش‌گری به سراغش می‌روند و گودرز مقابل دیدگان همه به کاووس می‌گوید که تو شایسته‌ی حکومت در شارستان نیستی بلکه بیمارستان برایت بهتر است و او را سرزنش می‌کند که این سومین باری‌ست که با بی‌خردی دردسر درست می‌کنی و تجربه نیاندوختی! (همان، 154)

هنگامی که کاووس گیو را برای فرا خواندن رستم به جنگ با سهراب به سیستان گسیل می‌دارد؛ به دنبال تعلل چند روزه‌ی رستم گیو برای تشویق او به حرکت، کاووس را تند و ناهشیار می‌خواند.(همان، 365) پس از رسیدن رستم و گیو به خدمت کیکاووس به دنبال خشم گرفتن وی بر آن‌ها رستم به بدترین شیوه‌ی ممکن با کاووس سخن می‌گوید؛ همه‌ی کارهای او را بدتر از یکدیگر قلمداد کرده و به کاووس می‌گوید تو درخور شهریاری نیستی. هم‌چنین هنگام بیرون آمدن از دربار وجود کاووس را در برابر عظمت خشم خود ناچیز می‌انگارد و برخلاف سنّت همیشگی می‌گوید که من بنده‌ی شهریار نیستم بلکه بنده‌ی خداوند هستم! (همان، 200-201) پس از قهر کردن رستم، هنگامی که نامداران ایران نزد گودرز می‌روند تا کاووس را سر عقل آورده و رستم را بازگرداند؛ ایشان آشکارا کاووس را دیوانه می‌خوانند.(همان) گودرز که نزد کاووس می‌رود؛ ضمن یادآوری جان‌فشانی‌های رستم برای کیکاووس در مازندران و ‌هاماوران، دستور کاووس در بر دار کردن رستم را گزافه شمرده و این‌گونه سخن گفتن از جانب شاهان را نبایسته می‌داند و به طور ضمنی به کاووس می‌گوید که تو بی‌خردی! (همان، 203) هنگامی که پهلوانان ایران برای دل‌جویی به دنبال رستم می‌روند به او می‌گویند که کاووس را بی‌مغز و دم‌دمی مزاج است. (همان، 204) رستم نیز در جواب این پهلوانان کاووس را نزد خود در حد مشتی خاک می‌داند که سرش را سیر و دلش را پر کرده است. (همان) پس از بازگشتن رستم، به محض وارد شدن او از در، کیکاووس از جا بلند شده، عذرخواهی کرده، به تندی آمیخته در ذاتش معترف گشته و از سر پشیمانی می‌گوید: «خاکم اندر دهن!» (همان، 205) سهراب نیز در میدان جنگ به تندی و تحقیر با کاووس سخن می‌گوید امّا از آن‌جا که سهراب دشمن کاووس است چندان عجیب نمی‌نماید. (همان، 220) سپس کاووس وحشت‌زده توس را برای آوردن رستم به نبرد با سهراب به چادرگاه رستم گسیل می‌دارد و رستم پس از شنیدن پیغام با حسرت از کاووس گله می‌کند که تنها او را برای رزم فرا می‌خواند. (همان، 221) پس از زخمی شدن سهراب و خودداری کاووس از فرستادن نوش‌دارو برای رستم،گودرز که دست خالی و شرمنده سوی رستم بازگشته خوی بد شهریار را دایمی و جانش را تاریک می‌خواند. (همان، 243)

در داستان سیاوش هنگامی که کاووس به او دستور عهدشکنی و کشتن اسیران بی‌گناه توران را می‌دهد؛ سیاوش پنهانی با بهرام و زنگه انجمن کرده و از خوی بد شهریار، آزارهایش بدو و جنگ‌طلبی‌اش می‌نالد. (همان، ج3، 67)پیران و افراسیاب نیز هنگام گفت‌وگو با یکدیگر کاووس را خام‌گفتار، بدخوی، بدرای و پیرسر می‌خوانند که این‌ها نه از سر حسادت دشمنانه که حقیقتی‌ست تلخ. (همان، 71-74) افراسیاب در نامه‌ای که در آن سیاوش را به توران دعوت می‌کند به بی‌مهری کاووس نسبت به سیاوش اشاره می‌نماید.(همان، 75)پس از این‌که افراسیاب و سیاوش ملاقات می‌کنند افراسیاب شیفته‌ی او می‌شود و نزد پیران کاووس را بی‌خرد قلمداد می‌کند که توانسته است دوری چنین فرزندی را شکیب بیاورد. (همان، 83) پس از کشته شدن سیاوش در توران، رستم کاووس را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و علّت این بلا را خوی بد او و فرمان‌برداری‌اش از سودابه می‌داند و او را شاهی قلمداد می‌کند که ‌اندیشه‌اش بسیار کوچک‌تر از بزرگی‌اش است و مرگ کاووس را به فرمان‌برداری او از زن بهتر می داند. (همان، 171)

پس از حمله‌ی رستم به توران برای کین‌خواهی سیاوش و اقامت و تاراج هفت ساله‌ی او در توران، بزرگان ایران که در این لشکرکشی هم‌راه او بودند رستم را از ضدحمله‌ی افراسیاب به ایران بر حذر می‌دارند زیرا که کاووس که پیر و بی‌فرّ گشته و توان مقابله با او را ندارد. (همان، 195) پس از هفت سال جست‌وجو هنگامی که گیو در توران کیخسرو را می‌یابد؛ کیخسرو از احوال ایرانیان و کاووس می‌پرسد و گیو از همه چیز از جمله بی‌فرّه شدن کاووس و ویرانی ایران به دنبال نداشتن شاهی فرهمند سخن می‌گوید. (همان، 208)

پس از کناره گیری کاووس و بر تخت نشستن کیخسرو، رستم برای او در مورد شهری در زابل می‌گوید که منوچهر آن را گشود امّا به سبب پیرسر و بی‌فرّه شدن کیکاووس، دوباره خراج‌گزار تورانیان شد. (شاهنامه، ج 4، 1388 : 23 ) در شاهنامه هنگامی که کیخسرو بر کشته شدن فرود به دست توس تأسف می‌خورد او را اسپهبد دوران بداختر کاووس قلمداد می‌کند. (همان، 88 ) در پایان جنگ دوازده رخ هنگامی که کیخسرو به انتقام پدر فرمان به قتل گروی زره می‌دهد کاووس را در کشته شدن سیاوش مقصّر می‌داند.(همان، جلد 5 ، 1378: 228 ) زمانی که کیخسرو یک سال در کنگ‌دژ مسکن می‌گزیند سران ایرانی او را از حمله‌ی افراسیاب به ایران بیمناک می‌سازند و کاووس را که در ایران حاضر است بی‌فرّه و بی‌خاصیت قلمداد می‌کنند. (همان، 355) در یک جا نیز کیخسرو دعا می‌کند که مانند کاووس، ضحّاک و جم هوای نفس بر وی غلبه نکند.(همان، 382) هنگامی که کیخسرو عزم رها کردن پادشاهی و رفتن به به کوه می‌کند بزرگان ایران به زال نامه می‌نویسند و ابراز نگرانی می‌کنند که مبادا کیخسرو نیز مانند کاووس فریب دیوان را بخورد و از راه راست منحرف شود.(همان 385) هنگامی که زال کیخسرو را نصیحت می‌کند که که از پادشاهی کناره نگیرد و به کوه نرود. زال رفتار کیخسرو را با به آسمان رفتن نابخردانه‌ی کاووس مقایسه کرده و به نوعی کیخسرو را نبیره‌ی کاووس و افراسیاب و صاحب برخی صفات ناشایست ایشان قلمداد می‌کند. (همان، 393-294) و تنها همین یک بار است که کیخسرو به دفاع از کاووس پرداخته و در پاسخ زال، به آسمان رفتن کاووس را از بلندنظری او می‌داند! و او را از گناهکار بودن در این امر مبرّا می‌سازد که البته این سخن کیخسرو درواقع در دفاع از عمل خودش است. (همان 316) و در ادامه هنگامی خود را مانند کاووس و جمشید مستعد گناهکار شدن می‌داند که مانند ایشان در ناز و نعمت به مدت طولانی سلطنت کند.(همان) کیخسرو هنگام رفتن به کوه ضمن یادآوری زودگذر بودن دنیا به ایرانیان، از کاووس به عنوان یکی از شاهان با فرّ و شکوه که دیگر از ایشان چیزی به جا نمانده یاد می‌کند. (همان 399)

پس از ناپدید شدن گیو و بیژن به همراه کیخسرو در کوه گودرز زبان به شکوه از کاووس و تبارش می‌گشاید و ایشان را مسبب از بین رفتن فرزندان خود قلمداد می‌کند. (همان 415)

در داستان رستم و اسفندیار هنگامی که گشتاسب می‌خواهد اسفندیار را به نبرد با رستم راضی کند به گناهکار شدن کاووس با وجود داشتن فرّ ایزدی اشاره می‌کند و رستم را هم گمراهی چون کاووس معرفی می‌نماید. دوران کاووس دست‌کم برای رستم دوران شکوه و جلال و شوکت و تجمّل است. اگرچه کاووس فرزند رستم را از او گرفت. در داستان رستم و اسفندیار هنگامی که رستم می‌خواهد ایوان خود را برای پذیرایی از اسفندیار بیاراید؛ می‌گوید به شیوه دوران کاووس ایوان را بیارایید. (همان، ج 6، 243) هم‌چنین هنگامی که رستم در حال بیرون آمدن از خیمه‌ی اسفندیار است خطاب به سراپرده می‌گوید که زمان کاووس کی همایون بودی اما امروز در فرّهی بر تو بسته شده است (همان، 271) و جالب است که رستم با وجود جفاهایی که از کاووس دیده و شکوه هایی که همیشه از او کرده است؛ در این دو جا به نیکی از کاووس و دورانش یاد می کند! شاید این امر به دلیل مجازات نابجایی است که گشتاسب برای او در نظر گرفته و با این کار روی کاووس را سفید کرده است امّا اسفندیار در مقابل، روزگار کاووس را روزگار پرآشوب زمین می‌داند. (همان)

بهرام گور در انتقاد از پدرش یزدگرد بزه‌گر (اول) او را به جم و کاووس که راه دیو جستند تشبیه می‌کند. (همان، ج 7 ، 408)

انوشیروان نیز شاهان گناهکاری چون جم و کاووس را برای خود یادآوری می کند تا مانند ایشان گمراه نگردد. (همان، ج 8 ، 274)

بهرام چوبینه پیش از رفتن به نبرد با ساوشاه، برای هرمزد چهارم پیروزی رستم در نجات کاووس را مثالی می‌آورد از یاری بخت در جنگ. (همان، ج 8 ، 400) هنگام رایزنی بهرام چوبین با سرداران و مشاورانش پیرامون اعلام پادشاهی خود و اعلام سرنگونی ساسانیان، خواهر و همسر وی گردویه او را از این کار باز می‌دارد و از وفاداری رستم و گودرز به کاووس در مواقعی که از پادشاهی ایران غایب بوده است؛ سخن به میان می‌آورد. (همان، ج 8 ، 413-413) هنگام جان دادن بهرام چوبین در پاسخ به گردویه که می‌پرسد چرا از راه یزدان بگشتی و با شاه ایران درآویختیخود را همانند جمشید و کاووس فریب‌خورده‌ی دیوان قلمداد می‌کند. (همان، ج 9 ، 165-166)

همچنین در شاهنامه اگرچه سلطنت او طولاني‌تر از جمشيد نيست امّا بيش‌ترين اتفاقات و داستان‌هاي مهم و مشهور شاهنامه در دوران سلطنت و حیات کاووس و مستقيم يا غيرمستقيم در ارتباط با شخصيت او شكل مي‌گيرد. (داستان‌هاي: مازندران،‌هاماوران، رفتنش به آسمان، رستم و سهراب، سياوش، كيخسرو و مهم‌ترين نبردهاي ايران و توران و سرانجام كشتن افراسياب) به همين روی می‌توان گفت که مفصل‌ترینو مشهورترین داستان‌های شاهنامه در روزگار پادشاهی كاووس اتفاق افتاده است و به عبارتی توجه به این داستان‌ها بدون در نظر گرفتن شخصیت کیکاووس ناممکن است. از همین‌رو یکی از شاهنامه‌پژوهان معاصر می‌گوید:

«در بین پادشاهان دوران اساطیری و پهلوانی ایران، كي‌کاووس پادشاهی‌ست یگانه، هم از نظر خلق و خوی و منش، و هم ازجهت کارهای گوناگونی که انجام داده است. چه کارهای نابخردانه و نسنجیده‌ی او سالیان دراز ایران و پهلوانان ایران و قوم ایرانی را در برابر ناکامی‌ها و دشواری‌ها و مسؤولیت‌های سنگین قرار داد. از طرف دیگر کوشش‌هایی که برای جبران اشتباهات و ندانم‌کاری‌های او انجام پذیرفت، حماسه‌ی ملی ما را به اوج خود رسانید. زیرا در حقیقت، قسمت‌های اساسی و جاوید شاهنامه فردوسی مربوط است به روزگار پادشاهی كي‌کاووس و وقایع مربوط بدان. موضوع گفتنی دیگر آن است که تقریباً تمامی حوادث دوران پادشاهی کیخسرو، نبیره‌ی كي‌کاووس، دنباله‌ی حوادث روزگار پادشاهی كي‌کاووس به شمار مي‌رود. و کسانی که با شاهنامه آشنایی کافی دارند خوب مي‌دانند که اگر جنگ با دیوان مازندران، هفت‌خان رستم، جنگ‌هاماوران، قصه‌ی رستم و سهراب، سیاوش و سودابه، پناهنده شدن سیاوش به افراسیاب و کشته شدن سیاوش در توران به فرمان افراسیاب، زادن کیخسرو، آوردن کیخسرو و فرنگیس از توران به ایران، واقعه‌ی‌هاماوران و جنگ‌های طولانی و پرفرازونشیب ایرانیان به خون‌خواهی سیاوش، و از جمله جنگ‌های بزرگ رستم با اشکبوس و کاموس کشانی و خاقان چین را (که مربوط به پادشاهی كي‌کاووس و کیخسروست و تقریباً سه جلد از نه جلد شاهنامه فردوسی به ذکر آنها اختصاص یافته است) از این کتاب گران‌قدر جاودانه حذف کنیم تقریباً به‌جز چند واقعه‌ی مهم دیگر، چیزی درخور اهمیت در دو بخش اساطیری و پهلوانی شاهنامه باقی نمی‌ماند» (متینی، 122-123)

از سوي ديگر برخي از داستان‌هاي كاووس شباهت‌هاي فراوانی با برخی داستان‌هاي ملل ديگر دارند. (داستان به آسمان رفتن كاووس، داستان سياوش و ...) با تمركز بر چنین داستان‌هايي مي‌توان معلوم كرد كه آيا این موارد مشابه در اندیشه و ادبيات ملت‌ها به خاطر برخي تجربه‌هاي مشترك انساني به توارد ایجاد شده‌اند يا آن كه ملتي از ملت ديگر داستاني را اقتباس كرده و سپس به فراخور مقتضيات اقليمي، فرهنگي و اجتماعي خاص خود مطالبی را بدان افزوده یا از آن کاسته است؟

اين رساله به دنبال آن است كه رسالت خود را در شش فصل به شرح زير به انجام رساند:

فصل نخست، مقدمه به طرح موضوع، پیشینه‌ی تحقیق، منابع تحقیق و اهداف می‌پردازد.

فصل دوم در سه بخش به معرفي، بررسي و نقل از منابع قديمي كه روايت‌هاي مربوط به كاووس را در خود دارند مي‌پردازد:

 

بخش نخست، كاووس در منابع هندي:

بنا به نظر بیش‌تر دانشمدان، نیاکان اقوام ایرانی و هندی در حدود هزاره سوم ق.م پس از جدایی از قوم بزرگ هند و اروپایی، در دشت‌های آسیای مرکزی امروز با یکدیگر می‌زیستند و قوم واحدی را تشکیل می‌دادند که خود به تبار و نژاد خویش آریایی می‌گفتند و زبان، باورها و آداب و رسوم مشترکی داشنتد. در اواخر هزاره‌ی دوم ق.م این مردمان دست کم به دو شاخه‌ی اصلی تقسیم شدند. گروهی که به شبه قاره‌ی هند امروزی مهاجرت کردند «اقوام هندی» و گروهی که به فلات ایران آمدند؛ «اقوام ایرانی» را تشکیل دادند. دو پاره شدن آریایی‌ها و به دنبال آن پایان نسبی ارتباط و یگانگی ایشان با یکدیگر، آمیختگی با اقوام و فرهنگ‌های متفاوت و زندگی در شرایط اقلیمی- معیشتی دیگرگونه با گذشت زمان موجب به وجود آمدن تفاوت‌های زبانی و عقیدتی میان دو گروه هندی و ایرانی گردید. از همه مهم‌تر ظهور پیامبر مصلح در میان ایرانیان (زرتشت) موجب تغییر در آداب و باورهای پیشین و کنار نهادن برخی از آن‌ها گردید امّا در هند باورهای قدیمی تنها سیر تحول طبیعی خود را طی کرد و بنابراین به اصل قدیمی که همان باورهای آریایی ا‌ست وفادارتر ماند. برای همین، وجود شباهت اسمی میان شخصیت‌های اسطوره‌ای ایرانی و هندی بی‌دلیل و اهمیت نمی‌تواند باشد. دانشمندان اسطوره‌شناس مباحث ارزشمندی پیرامون مقایسه‌ی «ییمَه» (جمشید) در اوستا و «یَمَه» هندی، «منوچهر» ایرانی با «مانوش» هندی انجام داده‌اند و آن‌چه که جای بررسی در این تحقیق دارد؛ مقایسه‌ی «کاویَه اوشَنَس» هندی با «کَوی اوسَذَنَ» اوستایی‌ست.

نام «کاویه اوشنس» که توانایی معجزه‌گونه‌ی زنده کردن مردگان را دارد در برخي از قسمت‌هاي وداها و مهابهاراتا آمده است و اغلب دانشمندان به دلایل زبانی، اسطوره‌ای و نیز هم‌اصل بودن اقوام ايراني و هندي «کاویه اوشنس» هندی را معادل «کَوی اوسذن» ایرانی دانسته‌اند و به دلیل تقدم تصنیف و تحرير اغلب آثار مذهبي هندي نسبت به آثار مذهبي ايرانی، واجب است كه در این تحقیق ابتدا كهن‌ترين روايات مكتوب مربوط به اين شخصيت معرفي، نقل و بررسي گردد و نقاط اشتراك و اختلاف با روايات ايراني ذكر شود.

 

بخش دوم، كاووس در منابع پيش از اسلام:

قدیم‌ترین منبع موجود مربوط به باورهای ایرانیان پیش از اسلام، سرودهای گاهان است امّا می‌توان گفت که گاهان خالی از اسطوره‌پردازی‌ست و بیش‌تر از هرچیز هنجارهای اخلاقی در آن تبیین و تشویق شده‌اند. از میان آثار اوستایی موجود مهم‌ترین بخش اسطوره‌ای، یشت‌هاست که بیش‌ترین نقل‌قول‌ها از شخصیت کاووس در این بخش جای دارد. با این حال اوستای موجود چیزی در حدود یک‌چهارم اوستای بیست‌ویک نسکی دوره‌ی ساسانی‌ست. همان‌گونه که نقل‌قول‌های پراکنده از برخی نسک‌های گم شده‌ی اوستای ساسانی چون سوتکرنسک در دینکرد نشان می‌دهد؛ کاووس شخصیتی مطرح در اوستا بوده که تمامی گزارش‌های اوستایی پیرامون او دست کم به طور مستقیم به دست ما نرسیده است. کتاب‌های دینی پهلوي نیز که از نظر ماهیت به دو دسته‌ی اصلی ترجمه‌ها و تفاسیر اوستا (زند) و کتاب‌های دینی دیگر تقسیم می‌شوند اگرچه برخی از آن‌ها در قرون نخستین اسلامی تدوین یافته‌اند امّا در کل میراث فرهنگی و عقیدتی ایران پیش از اسلام را به ما منتقل می‌کنند و سهم بزرگی در حفظ روایت‌های قدیمی پیرامون شخصیت کیکاووس دارند. بنابراین کلیه‌ی نقل‌قول‌های اوستایی و پهلوی موجود پیرامون این شخصیت بر اساس تقدم و تأخر زمانی در اين فصل معرفي، نقل و بررسي خواهند شد و از اين رهگذر شباهت‌ها، تضادها و اختلافات موجود دراين روايت‌ها بازشناسي شده و به نسب‌شناسي روايت و دلايل تفاوت‌ها و احياناً تضادها در اين گروه منابع پرداخته مي‌شود. (به عنوان مثال تفاوت ديدگاه منابع درباره‌ي گناه كاووس)

 

بخش سوم، كاووس در منابع پس از اسلام:

با وجود اين‌كه همه‌ي منابع فارسي و عربي پس از اسلام درباره‌ي اساطير و حماسه‌هاي ايرانيان باستان مستقيم يا غيرمستقيم از روايت‌ها و كتاب‌هاي زرتشتي پيش از اسلام سرچشمه گرفته‌اند، ما به سه دليل اين منابع را در فصلي جداگانه نخست با يكديگر و سپس با روايات پيش از اسلام مقايسه مي‌كنيم. اين سه دليل عبارتند از:

الف: دين مؤلفين اين آثار و جامعه‌ي ايراني در زمان تأليف آن‌ها اسلام است. به عبارت ديگر دين رسمی جامعه تغيير يافته و برخي باورهايي كه در تضاد با آيين نو هستند به ناچار با جرح و تعديل و گاه تغيير، حق مطرح شدن در منابع جديد را دارند. مثلاً در شاهنامه نام آن که بیوراسب (ضحّاک) را می‌فریبد؛ ابلیس است نه اهریمن! نیز باور نخستين انسان بودن كيومرث در تضاد با داستان حضرت آدم(ع) قرار مي‌گيرد و كيومرث که بنا بر باورهای زرتشتی نخستین پیش‌نمونه‌ی انسان است و سی سال عمر می‌کند در شاهنامه به عنوان نخستين شاه معرفی مي‌شود و دوران پادشاهی‌اش سی سال است. هم‌چنین مشیا و مشیانه که به صورت گیاه ریواس از زمین می‌رویند و نخستین زوج بشر و پدر و مادر همه‌ی انسان‌های روی زمین در باورهای زرتشتی معرفی می‌شوند؛ به دلیل قرار گرفتن در مقابل آدم و حوّای سامیان که از گل درست می‌شوند از برخی متون بعد از اسلامی مثل شاهنامه به کلی حذف شده‌اند و برخی متون دیگر نیز با احتیاط از آن‌ها نام برده‌اند و حتی گاه نویسندگان این کتاب‌ها برای اعلام برائت خویشتن از این باورها به موضع‌گیری شخصی پیرامون آن‌ها که همانا نشان دادن تمسخر یا تردید است پرداخته‌اند و گاه نیز بدون نقل این باورها، آن‌ها را بی‌اساس، دور از ذهن فاقد ارزش برای نقل قلمداد کرده‌اند.

ب: به دليل آشنايي بیش‌تر ايرانيان با روایت‌های سامی و بین‌النهرینی- كه اين نیز به سبب مسلمان شدن ايرانيان و دست كم آشنايي ايشان با قرآن كريم است - بسياري از شخصيت‌هاي سامي با شخصيت‌هاي ايراني در اين نوشته‌ها دچار اين هماني گشته‌اند. (يكي گرفتن كاووس با نمرود، جمشيد با حضرت سليمان(ع) و ....) كه این یکسان‌انگاری حتی در نام‌گذاری بقایای بناهای باستانی در ایران بعد از اسلام در اسم مکان‌هایی چون: تخت سلیمان، مسجد سلیمان، مشهد مادر سلیمان و ... اثرگذار بوده است. البتّه اين موضوع به عنوان يكي از اهداف همين رساله بسيار جالب است امّا در بررسي مي‌بايست ميان متون اصيل و متون التقاطي تمايز قايل شد.

ج: به هر حال نبايد فراموش كرد كه‌انديشه‌ي حاكم بر اين دسته از متون دست كم چند صد سال جديدتر از انديشه‌ي حاكم بر متون زرتشتی است و بنا به اصل عقلاني‌تر شدن اسطوره‌ها در طول زمان گاه رويكردي منطقي‌تر نسبت به اساطير قديمي دارند و آن‌ها را به سمت عقلاني‌تر شدن سوق داده‌اند. حتی در همان دوران پیش از اسلام نیز روایت‌های اسطوره‌ای پویا بوده و با گذر زمان منطقی‌تر می‌شده‌اند. (مانند نظر بيروني كه مارهاي ضحاك را دو غده مي‌داند كه هر روز براي تسكين آن‌ها ضمادي از مغز سر انسان بر آن مي‌نهاده‌اند)

 

فصل سوم به بررسي روایات کاووس می‌پردازد

در این فصل با استفاده از داده‌های موجود در فصل دوم به بررسی و مقایسه روایات و دست آخر استنباط اخبار موثق تر و متواتر در مورد کاووس پرداخته می شود.

فصل چهارم به بررسي نمونه‌هاي مشابه داستان‌ها و شخصيت كاووس در اساطير و حماسه‌هاي ديگر ملل

اعمال و خصوصیّات شخصیت‌های اسطوره‌ای، داستانی و تاریخی ملل مختلف جهان گاه همسانی‌های اعجاب‌آوری با برخی شخصیت‌ها در روایت‌های ملل دور و نزدیکشان دارند. شخصيت كاووس و برخي از داستان‌هاي او نیز شباهت‌هاي غير قابل انكاري با ديگر شخصيت‌ها و داستان‌هاي ملل ديگر دارد در اين بخش اين داستان‌ها و شخصيت قهرمانان آن‌ها با يكديگر مورد مقايسه قرار خواهد گرفت. از جمله الگوهاي داستاني كه به تواتر در داستان‌هاي ملل ديگر آمده و در ماجراهاي كاووس نيز آمده است مي‌توان به نمونه‌هاي زير اشاره كرد:

- داستان عزم به آسمان رفتن برخي شاهان و بزرگان

- داستان خشم گرفتن پدر يا پدر خوانده‌اي بر پسر خويش به تحريك نامادري عاشقي كه ناكام مانده و از در انتقام در آمده است.

- داستان كشتن حيواني مقدّس و گرفتارشدن به نفرين ابدي

- داستان کشتن وزیر خردمند و کاردان از سوی پادشاه ستمگر و بی‌خرد.

- داستان زنده کردن مردگان، جوان کردن پیران و شفا بخشیدن به زخمیان و بیماران توسط قدیسان و ورجمندان

 

فصل پنجم كاووس در ادب فارسي:

شايد همه‌ي ما به عنوان دانشجويان خرد و كلان ادبيات فارسی هميشه هنگامي كه به تعمق درباره‌ي مبحثی مي‌پردازيم اين موضوع در ذهنمان طرح مي‌شود كه جايگاه آن مبحث در ادبيات فارسي خصوصاً ادب كلاسيك چگونه بوده است؟ كدام شاعران و به كدام منظور بيشتر از آن مفهوم استفاده كرده است؟ همين پرسش‌ها با عنوان «... در ادب فارسي» موضوع بسياري از تحقيقات و پايان‌نامه‌هاي ما و هم‌كلاسان‌مان بوده و هست. آخرين بخش از اين رساله هم به دنبال «كاووس در ادب فارسي» است و سعي دارد پس از نقل تك تك ارجاعاتي كه در قالب تلميحات و ... به كاووس و ماجراهايش دست كم در آثار محوري ادب فارسي شده است، نگاه اديبان را به كاووس و كاركرد نام كاووس را در تلميحات دريابد.

 

فصل ششم نتیجه‌گیری

آيا اين شباهت‌ها در ذهن و ادبيات ملّت‌ها به خاطر برخي تجربه‌هاي مشترك انساني به توارد وارد شده‌اند يا آن كه ملّتي از ملّت ديگر داستاني را اقتباس كرده و سپس به فراخور مقتضيات اقليمي و فرهنگي، اجتماعي خاص خود افزوني‌ها و كاستي‌هايي را بر آن وارد كرده است؟ بديهي‌ست كه اگر در بررسي خود نمونه‌اي مشابه با يكي از داستان‌هاي كاووس در اسطوره‌هاي يكي از تمدن‌هاي دور دست (مثلاً تمدّن آزتك در مكزيك باستاني) بيابيم نمي‌توانيم نام تبادل فرهنگي را بر اين مشابهت بگذاريم و آن را توارد در اذهان انسان‌هايي كه علي‌رغم فواصل جغرافيايي دردهاي مشترك انساني دارند قلمداد مي‌كنيم و در عوض اگر مشابه داستاني را با جزييات خودش تنها در داستان‌هاي ملل همسايه ببينيم ناچاريم آن را تبادل فرهنگي بدانيم. از آن‌جا كه تاكنون در اين حوزه هر كس به اقتضاي حال و مقال خود و فارغ از نگاهي علمي و در عين حال جهاني سخن رانده است، بخش سوم اين رساله براي نخستين‌بار در نوع خود سعي دارد تا با نگاهي علمي و در عين حال جهاني به معين كردن اصل و ريشه‌ي آن دسته از داستان‌هاي كاووس كه با داستان‌هاي ملل ديگر مشابهت دارد بپردازد و توارد يا تبادل فرهنگي بودن را در تك‌تك اين داستان‌هاي مشابه تا جايي كه امكان دارد معلوم كند.

اميد است كه با راهنمايي‌هاي عالمانه و مشفقانه‌ي استاد محترم راهنما و استادان محترم مشاور توانسته باشم رساله‌اي درخور و شايسته‌ي توان علمي- تحقيقي خود و استادانم نگاشته و سهم كوچكي در پيشرفت علم داشته باشم.

 

1-2 اهميت و ضرورت تحقيق

پادشاهي كاووس با آن همه حوادث و داستان‌هاي متعدد پرحجم ترين قسمت شاهنامه را در بر مي‌گيرد امّا تا كنون اين دوره و اين بخش از شاهنامه به طور مستقل مورد بررسي قرار نگرفته است. چه بسا با بررسي دقيق روايت‌هاي مختلف پيرامون كاووس بتوانيم به يك تبارشناسي روايت‌هاي اسطوره‌اي حماسي ايرانيان دست يابيم. هم‌چنين ريشه‌شناسي داستان‌هاي كاووس تا حدي نشان‌دهنده‌ي جايگاه فرهنگ ايراني در ميان ديگر فرهنگ‌هاي ملل همسايه است. آيا آن‌گونه كه برخي مي‌گويند «هنر نزد ايرانيان است و بس»؟ يا ايرانيان هم از ديگران چيزهايي را اقتباس كرده‌اند؟ هم‌چنين اين تحقيق خواهد توانست دریچه‌ای نو در تحقيق درباره‌ي شخصيت‌هاي حماسي و اسطوره‌اي ايرانيان بگشايد.

 

1-3 اهداف تحقيق

اين رساله پنج هدف اساسي را دنبال مي‌كند:

1- بررسي و مقايسه‌ي روايات كاووس

2- تبارشناسي اين روايت‌ها

3- بررسي و مقاسيه‌ي روايات كاووس با روايات مشابه ملل ديگر

4- بررسي احتمال توارد يا تبادل فرهنگي در مورد روايت‌هاي مشابه و تبارشناسي موارد تبادل يافته

5- جايگاه كاووس در آثار اديبان فارسي زبان از آغاز تا امروز

 

1-4 معرفی برخی منابع و پيشينه تحقيق

ص‍ف‍ا، ذب‍ی‍ح‌ال‍ل‍ه‌؛ ح‍م‍اس‍ه‌س‍رای‍ی‌ در ای‍ران‌: از ق‍دی‍م‍‌ت‍ری‍ن‌ ع‍ه‍د ت‍اری‍خ‍ی‌ ت‍ا ق‍رن‌ چ‍ه‍ارده‍م‌ ه‍ج‍ری‌، تهران: امیرکبیر، 1364.

این کتاب نخستین اثری است که به طور علمی به نقل و بررسی حماسه های ایرانی و آثار حماسی ایران و طبقه بندی آن ها پرداخته است و با وجود اینکه تالیف آن به حدود هفتاد سال پیش باز می گردد و جای خالی برخی یافته های امروزی در آن مشهود است؛ هنوز از بسیاری جهات منبعی بی نظیر و مرجع برای پژوهندگان حماسه های ایرانی به شمار می آید که این ماندگاری مدیون سه چیز است: نخست مقدم بودن در آثار حماسه پژوهی، دوم بارعلمی و زحمت فراوان مولف فقید آن در تالیف اثری جامع در زمان خود و سوم کاهلی محققان حماسه پژوه امروزی در تالیف اثری نو و یا ویرایش کار استاد صفا منطبق با یافته های جدید بر اساس مقالات علمی چاپ شده در روزگاران اخیر.



فایل روب، ارائه دهنده ی فایل های کاربردی در زمینه های مختلف.

جهت آشنایی و اطلاع یافتن از فایل های جدید فایل روب در کانال تلگرامی به آدرس لینک زیر عضو شوید.


https://t.me/fileroob

 

 

 

  انتشار : ۶ شهریور ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 124

برچسب های مهم

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "مجموعه فایل روب" می باشد .

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما